گزیده ای از فیه ما فیه نوشته مولانا
عالَم بر مثالِ كوه است. هرچه گويی، از خير و شر، از كوه همان شنوی. و اگر گمان بری كه “من خوب گفتم، كوه زشت جواب داد،” مُحال باشد كه بلبل در كوه بانگ كند، از كوه بانگ زاغ آيد يا بانگِ آدمي يا بانگِ خر. پس يقين دان كه بانگِ خر كرده باشی!
……………………………………
گفت:پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد.خود را در آب میدید و میرمید. او میپنداشت که از دیگری میرمد،نمیدانست که از خود میرمد .همهی اخلاق بد -از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر-چون در توست ، نمیرنجی ؛ چون آن را در دیگری میبینی ،میرمی و میرنجی.
……………………………………
دوستان را در دل رنجها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشودنه به خفتن، نه به گشتن و نه به خوردن الا به دیدار دوست.
فیه ما فیه
مولانا