گزیده کتاب جنایت و مکافات نوشته فئودور داستایفسکی
در جایی خوانده بودم كه: محكوم به مرگی يک ساعت پيش از مرگ میگويد يا میانديشد كه اگر مجبور میشد در بلندی يا بر فراز صخرهای زندگی كند كه آنقدر باريک باشد كه فقط دو پايش به روی آن جا بگيرد و در اطرافش پرتگاهها، اقيانوس و سياهی ابدی، تنهايی ابدی و توفان ابدی باشد و به اين وضع ناگزير باشد در آن يک ذره فضا تمام عمر، هزار سال برای ابد بايستد، باز هم ترجيح میداد زنده بماند تا اينكه فوراً بميرد! فقط زيستن، زيستن و زيستن… هرطور كه باشد، اما زنده ماندن و زيستن.
عجب حقيقتی! خداوندا! چه حقيقتی! چه پست است انسان!
پس از لحظهای افزود «اما آن کسی هم که او را به این سبب پست میخواند، خودش هم پست است …
………………………………
كشيش؟ لازم نيست من گناهى ندارم!خداوند بدون كشيش هم بايد ببخشايد.خودش ميداند چقدر رنج برده ام!اگر هم نبخشد، مهم نيست …
………………………………
آن کسی بهتر از همه زندگانی خواهد کرد که بتواند بهتر از دیگران خود را بفریبد …
………………………………
انسان اگر مجبور بود جایی مثل نوک صخره یا لبه یک پرتگاه که فقط جایی به اندازه ایستادن داشته باشد و دور و اطرافش فقط دره، اقیانوس، ظلمت و تنهایی ابدی و توفانهای تمام نشدنی داشته باشد، حتی اگر مجبور بود هزار سال تا ابدیت آنجا زندگی کند، ترجیح میداد که زندگی کند تا اینکه همان دم بمیرد. آه زندگی.. زندگی. زندگی کردن هرجور شده تحت هر شرایطی خدای من! این چه حقیقتی است! چه قدر آدمیزاد پست است! ولی آنکس که انسان را پست بداند خودش پستتر است.
………………………………
فقط شیطان سر از کار زنان درمیآورد.بیا به یک زن اقرار کن که اشتباه کردهای. بگو متأسفم مرا ببخش. آنوقت است که باران سرزنش به دنبال میآید!
خدا هم بیاید به سادگی نمیبخشدت، به خاکساریت میکشاند، چیزهایی را که اتفاق نیفتاده پیش میکشد، همه چیز را بیاد میآورد، هیچچیز را فراموش نمیکند، چیزهایی از خودش به آن میافزاید، و تنها آنوقت میبخشدت.
از من داشته باش که همگی آمادهاند زندهزنده پوستت را بکنند، تک تکشان، همین فرشتههایی که بدون آنها نمیتوانیم زندگی کنیم.
پسرجان! فاش میگویم که هر مرد با نجابت باید زیر نگین یک زن باشد. اعتقاد من است، اعتقاد که نه بلکه احساس. مرد باید جوان مرد باشد و این برای مرد ننگ نیست! برای یک قهرمان، حتی برای قیصر هم ننگ نیست.
اما در عین حال به خاطر هیچچیز از زن معذرتخواهی نکن.
این قاعده را از کسی که به دست زنان روزگارش تباه شده بیاد داشته باش.
………………………………
میدانی چه چیز بیشتر دل آدم را میسوزاند؟ اینکه آنها دروغ میگویند که مهم نیست. از آن میسوزم که دروغ میگویند و بعد به دروغ خودشان هم تعظیم میکنند..
کتاب : جنايات و مكافات
نوشته : فئودور داستایفسکی