گزیده کتاب بینوایان نوشته ویکتور هوگو
ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست. اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می جنگیم.
نکته ی عدالت این است که همه وقتی برابر می شوند که مُرده اند.
………………………..
ما همواره گذشته را حرمت مینهیم و آن را به یک سو نمینهیم. به شرط آنکه بپذیرد که مرده است. اگر زنده شود، به آن یورش میبریم و میکوشیم تا جانش را بگیریم.خرافات، تعصب بیجا، زهدفروشیها، پیشداوریها، این ارواح آزاردهنده، با آنکه ارواحاند، به زندگی چسبیدهاند. در وجود بخارگونهشان چنگ و دندان دارند، باید با یکایکشان روبرو شد و با آنها پیکار کرد.
………………………..
هرگز نه از دزدان بترسیم نه از آدم کُشان!آنها خطرات بیرونیاند، خطرات کوچکاند، از خودمان بترسیم…! دزدان واقعی، پیش داوریهای ما هستند!
آدمکشهای واقعی، نادرستیهای ما هستند! چه اهمیتی دارد آنچه سرهای ما را یا کیسههای پول مان را تهدید میکند! نیندیشیم جز در آنچه که روح مان را تهدید میکند…
………………………..
خطرهای بزرگی که از خارج می رسند خیلی کوچک وحقیرند باید از خودمان بترسیم. افکار بد و شک و تردید به منزله دزدان است. عیوب ما حکم قاتلین را دارد بزرگترین خطر در باطن ما جایگزین است. کسی که جان ماو پول ما را تهدید می کند قابل توجه نیست به غیر از چیزیکه روح ما را تهدید می کنداز کسی نباید بترسیم.
………………………..
وقتی نتیجهی انتخابات اعلام شد، یعنی رأیِ بالاترین مرجع اعلام شده است.
کتاب : بینوایان
نوشته : ویکتور هوگو