معرفی فیلم و کتاب کشتن مرغ مقلّد (مینا)
کشتن مرغ مقلد یا کشتن مرغ مینا (To Kill a Mockingbird) رمانی نوشته هارپر لی، نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۶۰ میلادی است.
وی برای نوشتن این رمان در سال ۱۹۶۴ میلادی، جایزه پولیتزر را به دست آورد. از زمان اولین انتشار تاکنون، بیش از ۴۰ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفته و به بیش از ۴۰ زبان بینالمللی ترجمه شدهاست. تیراژ نخستین چاپ رُمان کشتن مرغ مقلد ۵ هزار نسخه بود.با وجود برخورد با مسائل جدی مانند تجاوز به عنف و نابرابری نژادی، این رمان برای گرما و طنز آن مشهور است. پدر راوی اتیکاس فینچ به عنوان یک قهرمان اخلاقی برای بسیاری از خوانندگان و به عنوان یک مدل از یکپارچگی برای وکلا نشان داده شدهاست. به عنوان یک رمان گوتیک جنوبی و رمان تربیتی، تم اولیه کشتن مرغ مقلد شامل بی عدالتی نژادی و کشتار بی گناهی است. محققان اشاره کردهاند که لی همچنین مسائل مربوط به طبقات اجتماعی، شجاعت، محبت و نقشهای جنسیتی در جنوب آمریکا را به خوبی به مخاطب منتقل کردهاست.
گزیده کتاب و فیلم
هر کس حق داره هر طور که میخواد فکر کنه و توقع داشته باشه که دیگران هم به عقایدش احترام بگذارند.
امّا من قبل از اینکه با دیگران زندگی کنم باید با وجدان خودم زندگی کنم،
“وجدان آدم،تنها چیزیه که نمیتونه تابع نظر اکثریت باشه”
………………………
آتیکوس گفت: من وکیل یکی از سیاهها هستم به اسم «تام رابینسون» که خونهاش تو آشغالدونی پشت شهره.
برای هر وکیلی تو دوره زندگیش لااقل یک مورد پیش میاد که با شخص خودش سروکار داره،خیال میکنم این مورد؛موردِ منه.
پرسیدم:
– آتیکوس، ما این دعوا را میبریم؟
– نه دختر جان.
– پس چرا اینقدر واسش تلاش میکنی؟
– اینکه صد سال شکست خوردهایم،دلیل این نیست که باز تقلا نکنیم.
………………………
عمّه الکساندرا اصرار داشت مدام به ما یادآوری کند که ما نسل اندر نسل به یکی از خانوادههای اصیل می کُمب تعلّق داریم، ظاهراً عقیدهی او این بود که هر قدر یک خانواده بیشتر روی یک قطعه زمین بمانند،همانقدر شریف ترند.
جیم گفت: به این ترتیب یوئلها مردم خیلی شریفی هستند، که از سه نسل قبل روی همان قطعه زمین پشت زبالهدانی شهر زندگی میکنند و گذران زندگیشان از وجوه خیریه است.
ولی من اینطور یادگرفته بودم: «مردم خوب آنهایی هستند که به تناسبِ درکشان،بهترین کاری که از دستشان ساخته است انجام میدهند»
………………………
گاهی عامدانه و گاهی سهواً، فراموش میکنیم که هر انسانی به حکم اجبار، هر آنچه که شاکلهاش را میسازد، دوست میدارد.اگر من سفیدم، دیگری شاید اندکی روشنتر و شاید بسیار تیرهتر باشد. اگر من در این نقطه از جهان به دنیا آمدهام، دیگری شاید در نقطهای به دنیا آمده باشد.رنگهایمان، زبانهایمان، نامهایمان هیچ یک «ما» نیستیم. «ما» چیز دیگریست.
ما انسانیم، رنگها و نژادها نه مایهی افتخارند و نه مایه شرم. هر کسی به ناچار به آنچه که هست میبالد.آنچه که هستیم مهم نیست، آنچه که میخواهیم بشویم مهم است.
……………………..
پس پرده ای مه آلود آتیکوس را دیدم که کاغذ هایش را از روی میز جمع کرد و داخل کیف دستی اش گذاشت. در کیف را بست، به منشی محکمه نزدیک شد، چیزی به او گفت، با سر اشاره ای به آقای گیلمر کرد و بعد به طرف تام رابینسون رفت. دستش را روی شانه ی تام گذاشت،یک لحظه آهسته با او صحبت کرد. کتش را از پشت صندلی برداشت، روی شانه اش انداخت و از محکمه بیرون رفت . ظاهراً می خواست از راه کوتاه تری به خانه برود ،زیرا از دری که معمولاً خارج می شد نرفت، بلکه به سرعت از راهروی وسط سالن گذشت و به طرف در خروجی جنوبی پیش رفت .او را همچنان که به در نزدیک می شد با نگاه دنبال کردم، به طرف ما نگاه نکرد . یکی مرتب به بازویم می زد، ولی دلم نمیخواست از مردمی که زیر پای ما نشسته بودند و از منظره ی عبور آتیکوس که یکه و تنها از وسط سالن می گذشت، چشم بردارم.
-خانم جین لوییز!
به عقب برگشتم. آنها ایستاده بودند. تمام سیاه ها بالکن ما و بالکن مقابل برپا می ایستادند. صدای جناب سایکس همان قدر دور بود که صدای قاضی تیلر.-خانم جین لوییز به احترام پدرتون بلند شید. داره از سالن خارج میشه.
……………………..
این مردم هیچوقت و هیچ جور حالیشون نمیشه که من واسه این اینطور زندگی میکنم که دلم میخواد اینطور زندگی کنم.
……………………..
اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره! این لقب به تو صدمه نمی زنه، برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی،چقدر فقیره!
……………………..
تــعصب یک واژه ی کثیف است و ایـمان واژهای تمیز، که در یک چیز مشترکند: زمانی که منطق به پایان میرسد، آنها شروع میشوند.
دانلود کتاب
کتاب : کشتن مرغ مینا
نوشته : هارپر لی
برگردان : فخرالدّین میررمضانی